![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
بر آن تـاریکیِ مطـلـق زَر آورد به روی دست طفلی مضطر آورد نـیـازش چـند قـطـره آب شـد که سه شعبه بین حرفش سر درآورد چه بود اینکه برید از گوش تا گوش نبـیـند خـیر با خود خـنجـر آورد اگر خـون عـلـی را آسـمان بـرد خدا بر مقـتـل خود جـوهر آورد ربـاب آتش گـرفت، آتش بگـیرد عدو گهـواره را بیاصغـر آورد هـمـیـنـکـه آب را آزاد کــردنــد همه شـش مـاهاش را یـاد کـردند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام در شهادت علی اصغر علیهالسلام
ز تـشـنگی متـوسِـل به آب دیـده شدم به پیـش مـادر بیشیر سرفکـنده شدم برای یـاری من مـهـد هم تـکـلم کـرد میان مهلکه یارب غریب خوانده شدم نقـاب بر رخـشان کـوفـیان زده بودند قـتـیل بـرق نگـاهی بد و کـشنده شدم بـرای بـارش بـاران دعـایـشان کردم برای جـرعه آبی اسـیر و رانـده شدم هـنـوز صحـبـت من نـاتـمـام بـود اما که شاهـد سخـنانی تکـان دهـنده شـدم سفیدی گـلویش را چگونه حرمله دید برید تیر و من از این جهان بریده شدم سه شعبه تیز و عدو ماهر و گلو کوچک اسیـر چـنگ چـنین فـرقه درنـده شدم تـحـیـر مـن از ایـن بـود مـردم عـالـم که خویش شاهد حلقوم تیرخورده شدم کسی نبـود که گـیرد تو را ز آغـوشم هزار مرتـبه مُردم دوبـاره زنده شدم سپردمت به دل خاک های این صحرا و در کـنـار مـزار تـو آرمــیـده شـدم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
به عـزیـز دل خـیـمه نـظـرش افـتاده هلهـلـه بـاز به جـان جـگـرش افـتاده ماندهام تیر مگر قحطی صید آمده است که به یک حنجر کوچک گذرش افتاده حرمله خیر نبینی دو نشان را زدهای پــسـرش را زدی امـا پـدرش افـتـاده دو علی داشت از این عمر که درهم شدهاند بعد از این اشک هم از چشم ترش افتاده اربـاً اربـا نـشده این عـلـی اهل حـرم بدنش مانـده ولی حـیف سـرش افتاده
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام در شهادت علی اصغر علیهالسلام
پسرم در تب و تاب است خدایا چه کنم؟ تشنۀ جرعهای آب است خدایا چه کنم؟ قحطی افتاده؛ همه تـشنه لبان ناله کنند بهرِ این طفل که خواب است خدایا چه کنم؟ مثلِ هـاجـر که پـی آب دویـد و نرسـید همه جا مثلِ سراب است خدایا چه کنم؟ خـبر آمـد که شده حـرمـله آمـادۀ صیـد تیرِ او پُر ز شتاب است خدایا چه کنم؟ ترسم اینست که چشمی بخورد روی علی دلِ من فکـرِ نقاب است خدایا چه کنم؟ نَفَسی نیست که تا گریه کند در آغوش حالِ او بسکه خراب است خدایا چه کنم؟ بـیـنِ گهـواره قـراری که نـدارد اصلاً هق هقش عینِ عتاب است خدایا چه کنم؟ آخرین راه شده بردن این طفل به دست این پسرِ طفلِ رباب است خدایا چه کنم؟ نیست عـباس که آبی بـرسـاند به حـرم نقشهها نقشِ بر آب است خدایا چه کنم؟
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
قرص ماهی از دل گهوار بیرون میزند شیرخواره مثل یک سردار بیرون میزند یک علی زیر عبا و یک علی روی عبا از دم خیمه عـلی هربار بیرون میزند تیر وقتی که بزرگ و صید وقتی کوچک است خون صید از حنجرش دشوار بیرون میزند غنچه بیخار من دیروز حالش خوب بود حال دارد از گلویش خار بیرون میزند تیـر از بین کـمان حـرمـله بیـرون زده یا که پشت در نوک مسمار بیرون میزند! میبرد زیر عبا او را حسین اما چه سود؟! از عبایش تیر یک مقدار بیرون میزند خون اصغر را ملائک تا به بالا میبرند خون محسن از در و یوار بیرون میزند!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
گـفـتم حسین، صفحۀ دل، پرستاره شد راهِ نجـات، دامنِ یک شیـرخـواره شد گـفتم که کـیـست، اکـبرِ آیاتِ کردگار؟ فـوراً به گـاهـوارۀ اصغـر، اشـاره شد بابالحوائج است و زود گره باز میکند بـا اذنِ او، امـورِ دو دنــیـا، اداره شـد هرچند کـودک است، ولی بهـرِ دردها با دست کوچکـش بنِگر، راهِ چاره شد تیر از کمان پرید و گـلوی علی که نه قـلـبِ پـدر برای پـسـر، پـاره پـاره شد بر ماتمش زمین و زمان، نوحه میکنند دستِ حسین، مقـتلِ این شیرخواره شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ترسیم حالات حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
در زیرِ آفـتاب بـبـیـن سـوخـتـی رُبـاب خـیره مَشو به آب بـبـین سوختی رُباب شــرمـنـدهام کـنـارِ تـو از رویِ مـادرم شــرمـنـدهات شـدیـم عــروسِ بــرادرم خود را کمر خمیده بر این راه میکِشی مـویـت سـفـیـد شـد چـقـدر آه میکِـشـی در زیر آفـتـاب بـبـیـن سـوخـتـی رُباب یکلحظه هم بخواب ببین سوختی رُباب تاول زده است رویِ تو ای خاک بر سرم شــرمـنــدهات شُـدیـم عـروسِ بــرادرم خار است خارِ غربت صحرا به دامنت هِی تا مَـکُـن لـبـاسِ عـلی را به دامنت پلکت که ریخت گریه به پیراهنش مَکُن در خـاطـرت لبـاس عـلی را تنش مکن در خواب نالهات: گل دامان من کجاست از خواب میپَری که علی جان من کجاست یک جـرعـه آب تـکـۀ نـانی عروس ما پـیـرم مکـن هـنـوز جـوانی عـروسِ ما نجوا مکن خزانزدهام غنچهام کجاست من تازه مـادرم چه کـنم بچهام کجاست شد خـانـهام خـراب بُـرو سوختی رُباب از زیـرِ آفـتـاب بُـرو ســوخـتـی رُبـاب
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی به دنیا میدهد بیتابیِ گهـواره پیغـامی گلویت از زبانت زودتر واشد، نمیبینم سرآغازی از این بهتر، از این بهتر سرانجامی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت قاسم علیهالسلام
شعر شاعر فقـط غـزل شده است مشکل عشق تا که حل شده است مـاه شـور است و روز عـاشـورا كـربـلا عـرصـۀ عـمل شده است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت قاسم علیهالسلام
پسر شیر جـمل شیر و یل کربـبلاست او ز گفتار و عمل در دو جهان بیهمتاست سیـزده ساله ولی همچو بزرگـان بالـغ آنچنانی که شـنـید از همه جـلـل خالـق
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت قاسم علیهالسلام
نورِ چشمانِ حسن عشقِ مجسّم شدهای بینِ کـاشـانۀ ارباب چه محـرم شدهای قاسمی قاسمِ عـشقی و لطافت به نظـر مثلِ مولایم علی، شاهِ دو عـالم شدهای
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت سیدالشهدا با حضرت قاسم علیهم السلام
این تن غرقه به خون مصحف و قرآن من است این عزیز دل زهرا و حسین و حسن است خونِ سر آب وضو، سنگِ عدو مهر نماز اشک در دیده و خون جگرش در دهن است کاش یک بار دگر اسم عمو را میبرد حیف کز خون دو لبش بسته، خموش از سخن است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت قاسم علیهالسلام
آن که اینگونه به خون قامت او غلتیده است سیزده بار زمین دور قدش گردیده است به رکاب حسرت بوسیدن پایش باقیست این نهالی ست که بر سرو، قدش بالیده است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت قاسم علیهالسلام
عـشق حـسین از ازل خلاصۀ دین او طعـم عـسل میدهد مرگ در آئین او سوخته در نار عشق هستی پروانهاش مثل کـریـمان همه بر در میـخـانـهاش ذکـر کـریـمـش دهـد بـر قـلـمـم آبـرو عِطر حسن میدهد هُـرم نفـسهای او ذکر رجزهای او شعر خوش لا فتیست سر به سر آئینۀ شیر جمل مجتبیست رفـت ولی مـادرش آه ز دل میکـشید پشت سرش زینب از گریه امانش برید رفت به شام بـلا بر سر نـیـزه سرش در دل گودال غم مانده به جا پیکرش
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت قاسم علیهالسلام
ای گدایان رو کنید امشب که آقا قاسم است تا سحر پیـمانهریز کاسۀ ما قاسم است یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم ذکر کاشیهای بابالمجتبی یا قاسم است از همان روزیکه رزق نوکران تقسیم شد کربلای سینه زنهای حسن با قاسم است این کریمان به نگاه خود گره وا میکنند آنکه عمری درد ما کرده مداوا قاسم است گوسفندی نذر او کردیم و حاجت شد روا آنکه نامش میکند کار مسیحا قاسم است روی ابرویش اگر تحت الهنک بسته حسین در حرم زیباترین فرزند زهرا قاسم است نعره زد: ان تنکرونی ریخت لشکر را بهم وارث شیر جمل شاگرد سقا قاسم است مرد نجمه بود و صاحب خیمه شد در کربلا سایۀ روی سر مادر به هر جا قاسم است با اشاره هر کجا میگفت: یا زینب ببین آن سر عمامه بسته روی نیها قاسم است چونکه قاسم بود بین گرگها تقسیم شد یوسف پاشیده ازهم بین صحرا قاسم است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت قاسم علیهالسلام
سیزده ساله جـوانی که گل باغ ولاست قمر نجمه و شمس الشرف کرب وبلاست نور او ناب تر از رنگ عقیق یمنی است پرورش یافتۀ مکـتب ناب حـسنی است طینتش نور و لبش کوثر و قدش طوباست نـوۀ حـیـدرکـرار و عـزیـز زهـراسـت نـور از روی جـبیـنـش به فلک میتابد مهـر ایـمان و یقـیـنـش به فـلک میتابد نوجوانی که به پیران جهان راهبراست یم ایثار و وفا را صدفی پُر گهـر است داشت جامی به کف از جام وفا زرینتر اشتیاقـش به شهادت ز عـسل شیرینتر بغـض پنجه به دل و راه گلویش میزد بس که او بوسه به دستان عمویش میزد گـفت دانی به شما عشق و ارادت دارم ای عـموجان به دلم شوق شهادت دارم ای کریمی که کرم هست تو را عادت و خو با من ای جان عمو حرف نرفتن تو مگو هر دو نـذر حـرم دوست متاعی کردند هر دو با ناله و گریه چه وداعی کردند همه دیـدنـد مه چـاردهی سر زده است با نقابی که به رویش زده او آمده است آمد و جن و ملک را به تـماشا انداخت کوه طوفان زده را یک تنه از پا انداخت بس که بر میسره و میمنۀ لشگر تاخت همه را یـاد ابـرمـرد جـمل میانـداخت کوفـیان بار دگر حـیله و نیـرنگ زدند وای از آن لحظه که بر او همگی سنگ زدند با همان دست که برجسم حسن تیر زدند شب پرستان به تنش نیزه وشمشیر زدند موج زد لشگر و دیدند دگر قاسم نیست استـخـوانی به تمامی تـنـش سالم نیست عشق میگفت حسین بن علی را، بشتاب یک صدا گفت عمو قاسم خود را دریاب باغـبان دیـد گـلـش پـرپـر و پامال شده بسملی روی زمین بیپـر و بیبال شده ای وفایی چه بگویم که حسین از آن دشت با تن او به چه حالی به حرم بر میگشت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت قاسم علیهالسلام
هست قـالـو به لـبش گر که بلا میآید از سـمـا نـعـره لا حـول و لا... میآید داده با هُرم عطش خنجر خود را صیقل رجز اوست نهـفـته به کفِ شمـشیرش اَلفرار است فقط هر طرف شمشیرش ذوالفـقـارست بحق، لایقِ این شه زاده رفت میدان که دگر، جان عمو حفظ شود این شده حرف پدر، جان عمو حفظ شود باز یک نقطه پر از نیزه و خنجر شده است پیکـرش حـرف دلم را به معـمـا آورد غــربـتـش بـاز غـمِ آل عــبـا را آورد گو به زینب که دوباره به برش طشت آرد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت قاسم علیهالسلام قبل از شهادت
دوش در خیمهاش از غصه نجاتم دادند تـا فـدایـش بـشـوم بـرگ بـراتـم دادنـد بیخیال همهام حضرت او را عشق است قاسمم من که به یل های عرب هم ردهام با همین سن کـمم مرشد این میـکـدهام اشـهــد أنّ حـسـیـن بـن عـلـی ثــارالله
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت سیدالشهدا با حضرت قاسم علیهم السلام
پیش نگـاه مضطر من دست و پا مزن در موج خون، کبوتر من دست و پا مزن عـطر مـدیـنه مـیوزد از زخـمهای تو آئـیـنـۀ بــرادر مـن دسـت و پــا مــزن اینسان عمو مگو که کار از عمو گذشت ای بـسـمل برابـر من دسـت و پـا مزن خون میچکد ز پهلو و بازو و سینهات زخمیترین چو مادر من دست و پا مزن دشمن دوبـاره دید که من گـریه میکنم ای وای عـلی اکبر من دست و پا مزن
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت قاسم علیهالسلام
هر چه بر ما میرسد یا از کریمان میرسد یا که از ذرّیه و از نسلِ ایشان میرسد بیکرامت روی قولِ دیگران دلخوش نکن با کرم بر هر گـره امـدادِ آسان میرسد میشود تکلیفِ ما روشن به دستانِ کریم پشتِ دربِ خانهاش رونق فراوان میرسد چنگ زن بردامنِ پاکِ حسن با اعـتـقاد با نگاهش نعمتِ بیحد چو باران میرسد لحظهای غافل نشو از قاسم ابن مجـتبی از عنایاتِ پسر؛ الطافِ پنهـان میرسد میکند قـسمت میانِ گـریه کُنها کـربلا قاسم است و زیرِ چترش دل به سامان میرسد روضههای حضرت قاسم تماشاییتر است از لبم گاهی حسن گاهی حسین جان میرسد این پـسر انگـار دارد دو پـدر باشد بجا گر بگویم غیرتش بر شاهِ مردان میرسد هم حـسیـنی باشد و هم مجـتـبایی تا ابـد از کـنارِ مرقـدش بوی شهیدان میرسد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت قاسم علیهالسلام
پا بر زمین مکوب، عمو در کنار توست این سرو قد خمیده که دار وندار توست ای مــاه سـیـزده شـبـۀ دشـت کــربــلا مـاه شـب چـهـاردهـم بـیقـرار تـوست دل بُردن از امام و سـراپا عـسل شدن این کار کار بیهنران نیست، کار توست «لاتجزعی» بخـوان و برو تا خود خدا وقتی بهشت این همه چشم انتظار توست من فکـر میکـنم که خدا از در بهشت هر چه کلید ساخـته در اخـتـیار توست ای جان فـدای نغمۀ «ان تنکـرونی»ات هر کس شهید عشق شود از تبار توست حتی به بنـد کـفـش تو باید دخـیل بست این بند بـاز مـانـده گـره یادگار توست دارد زره به قـامـت تـو گـریـه میکـند حـتی کـلاه خود تو هم داغ دار توست قاسم شدی که روی زمین قسمتت کنند این تـکـههای تن سـنـد افـتخـار توست در کـربـلا ضـریح بـرایت نـسـاخـتـنـد در سینههای مردم عاشق مزار توست
: امتیاز
|